‼️✍ فرزندشهید: «پدر، ما را بسيار دوست داشت. من در زمان جنگ همراه او با مادر بزرگم و خانواده شهدا به مناطق جنگى رفتيم. پدرم آن زمان مرا كنارى كشيد و گفت: در طول سفر شما حق نداريد به من بابا بگوييد، خصوصاً جلوى فرزندان شهدا به من بگو عمو، چون آنها دلشكسته هستند و با بيان اين كلمه، دلشان را به درد مى ‏آورى.» ‼️✍پدر بزرگوار شهید: «گويى به او وحى شده بود. مدام در فكر رفتن به جبهه بود و مى‏ گفت كه جنگ يك وظيفه واجب است و بر همه واجب است و ادامه مى ‏داد: پدرجان ما بنشينيم و صدّاميان به ناموس ما تعرّض كنند يا اينكه به جبهه ‏ها برويم؟ من به ايشان مى‏ گفتم: برو، خدا نگهدارت... .» ‼️✍همسر شهید: «هرگاه به منزل باز مى‏ گشتند، عكس خود را در كنار عكس برادر شهيدم مى ‏گذاشتند و مدّتها به آن نگاه مى ‏كردند و مى ‏گفتند: مى ‏خواهم روزى همسرم بگويد من هم همسر شهيد و هم خواهر شهيد هستم، امّا من سعادت ندارم. ريگ درشتى هستم كه وقتى غربال مى‏ كنند ريگهاى خوب و مرغوب مى‏ روند و من باقى مى‏ مانم. شما برايم دعا كنيد، چرا كه لياقت شهادت ندارم.» ‼️ایشان در حالى كه براى جمع ‏آورى و برگرداندن پيكر شهدا رفته بود - در 4 دى 1365 در عمليّات كربلاى 4 به وسيله راكت هواپيما و اصابت تركش به ناحيه پهلوى راست به شهادت رسيد. 🌷