. اولین غذایی که بعد از عروسیمان درست کردم استانبولی بود.از مادرم تلفنی پرسیدم.شد سوپ!آبش زیاد شده بود! کاسه کاسه کردم گذاشتم سر سفره.منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد. خودم رغبت نکردم بخورم! روز بعد گوشت قلقلی درست کردم.شده بود عین قلوه سنگ! تا من سفره را آماده کنم،منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد.میخندید و میگفت:چشمم کور،دندم نرم،تا خانم آشپزی یاد بگیره،هرچه درست کنه میخوریم،حتی قلوه سنگ! به نقل از همسر شهید منبع:کتاب اینک شوکران(شهید مدق)