☕️ چایخانه ... در هر مڪان و وضعيتی که بوديم چـای را آماده می‌ کرد. به شوخی می‌گفت: هر خطی که چايی در آن درست شود، سقوط نمی‌کند. او پيرمرد خوش‌مشرب و دوست‌داشتنی بود حتی در عمليات والفجر ۸، قند و چایی را در پلاستيکی‌گذاشته و زير کلاهش جاسازی‌کرده بود و آن‌سوی رودخانه که باور نداشتيم ديگر چای بنوشيم، با روشن کردن آتش بساطِ چای را فراهم کرد. هواپيماهای دشمن ما را بمباران کردند و چايخانه حاجی هم مورد اصابت قرار گرفت و زير و رو شد. مدتی بعد حاجی از زير خاک ها بيرون آمد و بی‌ اعتنا به آن‌ چه اتفاق افتاده بود گفت : بچه‌ هـا غم‌ِ تون نباشد ؛ به کوری چشم دشمن چايخانه سرپاست