سختی‌هایی‌که‌برای‌رفتن‌به‌سوریه‌تحمل‌کرد|•• ♦️• یکسال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می­‌کرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است به او گفت اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند. یکسری آموزش‌هایی مثل دفاع شخصی دید اما برادرم گفت اینها آموزش محسوب نمی­‌شوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند. ♦️• برادرم گفت باید تیراندازی هم یاد بگیری. به قدری مشتاق رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو سه³ نفر برتر🏅شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان مازندران هم جزو سه³ نفر اول شود. او وقتی می دید هر چه می گوید انجام می دهد و بیشتر اصرار می کند می خواست او با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. تمام آموزش‌­ها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچه‌های تیپ فاطمیون اعزام شود. بالاخره برادر بزرگترم گفت: کارهایت را برای رفتن درست می­‌کنم و این شد که عاقبت 🗓تیر ماه رفت. ---❁•°🕊️•°❁--- او مدت‌ها تلاش می‌کرد تا خود را به حرم حضرت زینب«س» برساند و در کارها بسیار جدی و پیگیر بود. هنگام کار اگر غذایی بین بچه‌ها تقسیم می‌شد، تا همه بچه‌ها غذا نمی‌خوردند لب به غذا نمی‌زد. او در مناطق عملیاتی جنوب از جمله معراج‌الشهدای اهواز و یادمان طلاییه و شلمچه خادم شهدا بود ... @kakamartyr3