🔸مرید مولای متقیان 🔹شهید محمدجواد قنادان یک اسیر گرفته بود. پوتین‌های خودش را در آورده و به آن اسیر داده بود و خودش با پای برهنه تا پشت خط آمده بود. همرزمانش وقتی سؤال کردند که «چرا این کار را کردی و پوتین‌های خودت را دادی به این اسیر؟» گفت «اِقتدا کردم به مولای خودم علی بن ابیطالب (ع)، زیرا وقتی بعد از ضربت خوردن برایش شیر آوردند، ابتدا به قاتل خودش داد.» 🔹مادر شهید قنادان می‌گوید: " خواست برایش دعایی بکنم؛ « یا سر نداشته باشم، یا تیر به قلبم بخورد، یا پودر بشوم.» گفتم: این حرف‌ها چیست؟ برای چه می‌خواهی این‌طور باشی؟ گفت «دوست ندارم مجروح شوم، دوست ندارم اسیر شوم. نمی‌خواهم به خاطر جنازه من چند نفر دیگر مجروح شوند، سر که نداشته باشم می‌گذارند و می‌روند، پودر که شدم به همین صورت.» گفتم: راضی هستم به رضای خدا