این عکس باید «عکس یک» شود ▪️عکسی از بمباران شهر غزه 🔹عکس یک روزنامه را انتخاب می‌کنم و به سردبیر اصرار می‌کنم که الا و بلا این عکس باید عکس یک شود... چند دقیقه بعد مدیر هنری روزنامه صدایم می‌کند. می‌روم بالای صفحه. عکس یک را روی مانیتورش انداخته اما نگاهش را می‌دزدد. می‌گوید: «نمی‌توانم صفحه را ببندم. این بچه شبیه دختر من است.» بغض بیخ گلویش را گرفته. 🔹یکی دو نفری بالای صفحه می‌آیند و می‌گویند دردناک و تلخ است. یک نفر با عصبانیت می‌گوید تو بچه نداری نمی‌فهمی؟ نمی‌فهمی که با دیدن چنین عکسی، جگر آدم آتش می‌گیرد. 🔹می‌گویم متوجه حرف و نگاه‌تان می‌شوم ولی این عکس از آن عکس‌هایی است که کار صدمقاله و صد فیلم و هزار خبر و تحلیل را یک‌جا می‌کند. خودش تاریخ است. کافی است هزار سال دیگر این عکس را به کسی نشان دهی. دیگر لازم نیست به ضمیمه عکس بگویی نتانیاهو و گالانت و بنت و اعوان و انصارش چه موجودات پلیدی بودند. 🔹این عکس مصداق دقیق فریاد است. عین جیغ است. خود آه است. قصه پرغصه کودکی است که یک روز هم در زندگی‌اش طعم آزادی را نچشیده است. قصه مردمانی است که خانه‌شان آتش گرفته، جان عزیزان‌شان رفته و دست‌شان هم به جایی نمی‌رسد.