فتح خیبر در مُناشده امیر المومنین علیه السلام 🛑 أَبِي طَارِقٍ اَلسَّرَّاجِ عَنْ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ قَالَ: كُنْتُ فِي اَلْبَيْتِ يَوْمَ اَلشُّورَى فَسَمِعْتُ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ: قَالَ نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حِينَ رَجَعَ عُمَرُ يُجَبِّنُ أَصْحَابَهُ وَ يُجَبِّنُونَهُ قَدْ رَدَّ رَايَةَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُنْهَزِماً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَأُعْطِيَنَّ اَلرَّايَةَ غَداً رَجُلاً لَيْسَ بِفَرَّارٍ يُحِبُّهُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ يُحِبُّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ لاَ يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اَللَّهُ عَلَيْهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ اُدْعُوا لِي عَلِيّاً فَقَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ هُوَ رَمِدٌ مَا يَطْرِفُ فَقَالَ جِيئُونِي بِهِ فَلَمَّا قُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ تَفَلَ فِي عَيْنِي وَ قَالَ اَللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنْهُ اَلْحَرَّ وَ اَلْبَرْدَ فَأَذْهَبَ اَللَّهُ عَنِّيَ اَلْحَرَّ وَ اَلْبَرْدَ إِلَى سَاعَتِي هَذِهِ وَ أَخَذْتُ اَلرَّايَةَ فَهَزَمَ اَللَّهُ اَلْمُشْرِكِينَ وَ أَظْفَرَنِي بِهِمْ غَيْرِي قَالُوا اَللَّهُمَّ لاَ 🔰امیر المومنین علیه السلام در روز شوری خطاب به حاضرین فرمودند: شما را به خدا سوگند می دهم آیا به جز من بین شما کسی هست که چون عمر از در قلعه خيبر بازگشت، در حالي كه يارانش او را متهم به ترس مي كردند و او يارانش را، درفش پيامبر (صلی الله علیه و آله) را شكست خورده باز گردانيد، سپس پيامبر فرمودند : "فردا اين درفش را به دست كسى خواهم داد كه مرد فرار نيست و خدا و پيامبرش وى را دوست دارند و او نيز خدا و پيامبرش را دوست دارد. باز نگردد تا قلعه را بگشايد"، چون بامداد شد، گفت: "على را نزد من فرستيد". گفتند. اى رسول خدا! چشمان وى سخت دردمند است. گفت: "او را نزد من آوريد"، چون نزد او رفتم، آب دهان خود در چشم من افكنده گفت: "خدايا زيان گرما و سرما را از او دور گردان". تا كنون زيان گرمى و سردى را از من دور ساخته است. درفش را گرفتم و خدا مشركان را شكست داد و مرا بر ايشان چيره گردانيد؟ گفتند: به خدا سوگند نه! 📚 الخصال ج ۲، ص ۵۵۳