نميدانم چطور تسلايتان دهم. اين مادر، آخر مادري نبود كه همتا داشته باشد، كه كسي
بتواند جاي او را پر كند، كه جهان بتواند چون او دوباره بزايد
.اما تقدير اين بوده است، راضي شويد به مشيت خداوند و زبان به شكوه نگشائيد
رويش را؟ سيماي مادر را؟ باشد. باز ميكنم، هر چند كه دل من ديگر تاب ديدن آن چهرة نيلي را ندارد. واي، مهتاب چه ميكند با اين رنگ روي مهتابي
اينقدر صدا نزنيد مادر را! او كه اكنون توان پاسخ گفتن ندارد، فقط نگاهش كنيد و آرام
اشك بريزيد