💕 🎒یادمه سال پنجم دبستان بودم باذوق نیمکت اول نشسته بودم به در نگاه میکردم که ببینم خانم معلممون کیه وچه شکلیه... خانمی با عینک گرد وقاب بزرگ از در وارد شد 🎓خودش وخانم منصوری معرفی کرد،نگاهش گرم بود ورفتارش خاص یه برنامه روزانه نوشت روی تخته که اولین کار هرروز وخوندن زیارت عاشورا قبل از درس خوندن تعیین کرد با این تفاوت که بعد علی اولاد الحسین ،علی زُوّار الحسین رواضافه کنیم که شاید ماهم زائرکربلا بشیم،😊 سمت نیمکت ما اومد وگفت تو اولین کسی هستی که از فردا شروع کننده ای. ❤️میگفت اگه که میخواید سرباز آقا بشید باید هرجا بی عدالتی دیدین اعتراض کنین وسکوت نکین که امام دلگیر میشه از این سکوت. انگاری اون حرفاحک شد توی ذهنم،همه حرفاش وعملی کردم بااطمینان از اینکه میشم همونی که خانم معلمم میگفت. بعد۱۵سال شدم زائراقا خوشحال از اینکه قدم بعدی سربازی اقاست.😢 روزها از پی هم میگذشت، چیزهایی رو دیدم که توی ذهنمم ممنوعه بودن ،توهین به ائمه ومقدسات شد شوخی قرآنی که اگر سهوا از دستمون می افتاد تنمون لرزه می افتاد حالاشده بود اسباب مسخرگی بعضی آدما 😭 🍂رنگ عوض کردن ادمارو دیدم،ادمایی که روزگاری زبانزد بودن وکلی مرید داشتن تواین زمونه رنگارنگ دیگه مطمئن نیستم که سرباز آقا میمونم میترسم،میترسم از اینکه نکنه منم عوض بشم وبه امامم پشت کنم اثری ازاون همه اطمینان بچگی تواین ۳سال نمونده،۳سال که روزگارم شده ترس از اینده ترس از اینکه کافر بمیرم وشرمنده به ملاقات خالقم برم 💕میخوام خدا اطمینانی بهم بده که این کابوس هیچ راهی به دنیای واقعیم نداره میخوام که از زبون اقا امام زمانم بشنوم میخوام که شهید راهش بشم 😔😔 📤ارسالی از طرف کاربر صبا ☘ @kanale_behesht 🌸☘ ☘🌸☘