برادری به زمین بود و بال و پَر می‌زد برادری به سرش بود و هِی به سَر می‌زد برادری به زمین از لبش جگر میریخت برادری به سرش داد از جگر می‌زد  چقدر چین و چروک است رویِ این صورت کنار هلهله‌ها دست بر کمر می‌زد  دو دست در بغل و یادِ مادرش می‌کرد دوباره حرفِ در و چوبِ شعله‌ور می‌زد  رشید بودنِ او کار دست زینب داد گره به معجرِ طفلانِ بی خبر می‌زد  کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت سه‌شعبه زخمِ خودش را عمیق‌تر می‌زد کمی زِ ساقه‌یِ هر تیر از دو سو پیداست کسی که بغضِ علی داشت تا به پَر می‌زد  برای خاطرِ هشتاد و چهار خانم بود اگر حسین نشسته به روی سر می‌زد (حسن لطفی) واتساپ 👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN اینستاگرام 👇👇👇 https://www.instagram.com/p/CDMmL-nFtYa/?igshid=1ie55nfkh70ps ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr تلگرام 👇👇👇 https://t.me/kanalmadahanshaerankhomeinishahr