‌ای برادرمن،چراسرت شکسته چشم نازنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغ خمیده یاابالفضل ع بشکنددودستی که دست توجداکرد سرجداشود ان که فرق دوتاکرد @ای برادرمن، چراسرت شکسته چشم نازنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغت خمیده یااباالفضل چشم توپرازخون وچشم من پرازاشک چشمه اش شودخشک ان که چنین جفاکرد @ای برادرمن،چراسرت شکسته چشم نازنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغت خمیده یااباالفضل اوج...... تاصدای ادرک ،اخایت ،شنیدم ای برادرم چون کبوتری دل، شکسته، پریدم ای برادرم @ای برادرمن، چراسرت شکسته چشم نازنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغت خمیده یااباالفضل کسی نمیداندای ،عزیزم، چنین شکسته وغمین که به پیش تومن، چگونه، رسیدم ای برادرم تکیه گاه منی مهروماه منی بی توتنهاچه کنم من، بی توتنهاچه کنم من @ای برادرمن، چراسرت شکسته چشم نازنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغت خمیده یااباالفضل اوج... ای علمدارمن، یارمن ،دل است بی قرارتو ای چراغ حرم ،کوعلم ،خنجرآبدارتو بی تومن چگونه، عزیزم، به سوی خیمه روکنم کودکان تشنه لب ،نشسته ،همه به انتظارتو ای سپهدارمن ،همه جایارمن @ای برادرمن ،چراسرت شکسته.. چشم نارنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغت خمیده یااباالفضل شمع امیدمن چراچنین فسردی رفتی وهمرهت دل مراتوبردی ای فدای وفاکه تشنه لب به دریا قطره ای آب هم بدون من نخوردی @ای برادرمن چراسرت شکسته چشم نارنینت چرابه خون نشسته قامتم زداغات خمیده یااباالفضل