ز تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم تا پله‌ها و تو را گم نکنم کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود گفتم دستان‌ات را به من بسپار که زمان کهنه شود و بایستد دستان‌ات را به من سپردی زمان کهنه شد و مُرد احمدرضا احمدی ( ناباورانه اما ... مرحوم احمد رضا احمدی) 📗📕📕📕📕📕 https://eitaa.com/kanoon_ketab_keramat