قرآن بدون علي(علیه السلام) ، دام شيطان
ما بايد توجّه كامل داشته باشيم كه كساني در ميان ما پيدا شدهاند كه پيوسته داد قرآن ميزنند و مي گويند:
قرآن، قرآن...
مجالسي به نام بحثهاي قرآني برگزار ميكنند و مي گويند: كتاب ديني ما قرآن است و ما مي خواهيم حقايق ديني خود را از كتاب ديني مان به دست آوريم ولي اصلاً سخني از اهل بيت رسول(علیهم السلام )به ميان نميآورند.
البتّه اين تازگي ندارد. پسر خطّاب، اوّل كسي بود كه اين فكر شيطاني را در ميان امّت اسلامي القا كرد و اوّل كسي بود كه گفت «حَسْبُنا كِتابُ اللهِ»؛ «قرآن براي ما كافي است» و نيازي به علي نداريم.
كساني هم كه به قول خود روشنفكرند و جلسه تشكيل مي دهند و جوانان نا پخته و خام را دور خود جمع كرده و قرآن، قرآن ميكنند، دنباله رو عمر بن خطّابند و ميخواهند مرام كهنه و پوسيدهي او را تجديد نموده و فكر شيطاني او را ترويج كنند.اگر راست ميگويند و تابع قرآنند، اين قرآن است كه مي فرمايد:
(... ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ...). سورهي حشر، آيهي 7
(آنچه كه پيامبر آورده، آن را بگيريد).
اين قرآن است كه بيان پيامبر را لازم لا ينفكّ خود نشان داده و مي گويد:
(...وَ أنْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَيْهِمْ...). سورهي نحل، آيهي ۴۴
(ما قرآن را به تو نازل كرديم كه تو آن را براي مردم بيان كني و مجملات آن را تبيين نمايي).
حال، وقتي بيان پيامبر به حكم قرآن حجّت است همو فرموده است:
(اَلْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ يَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ كَيْفَ ما دارَ).
اگر واقعاً شما راست ميگوييد و مي خواهيد برادر باشيد پس به حق برگرديد و بر محور حق بچرخيد؛ اگر نه، روح قرآن را كنار زدن و جسم آن را گرفتن كه حق نيست!
پسر خطّاب اين حرف را زد و بعد از او هم معاويه آن را تعقيب كرد. در جنگ صفّين قرآن را بالا بردند و گفتند: ما اهل قرآن هستيم.
مردم نادان نيز گول همين را خوردند و گفتند: ما با قرآن و اهل قرآن نمي جنگيم!
لذا به روي علي(علیه السلام) شمشير كشيدند و گفتند: بايد دستور بدهي مالك اشتر كه هم اكنون با لشكر معاويه مي جنگد و اندكي مانده كه به خيمهي معاويه برسد و ريشهي فساد را بركند، برگردد؛ اگر بر نگردد و جنگ تعطيل نشود تو را مي كُشيم.
اميرالمؤمنين(علیه السلام) ديد چارهاي نيست، پيغام داد كه مالك برگردد و بعد هم ناچار، تن به حكميّت داد و آن بدبختيها كه مي دانيم، پيش آمد.
.خوارج نهروان نيز به قول خود، اهل قرآن بودند، نمازشبخوان و قاريان قرآن بودند.
مردم ناداني هم كه دور اميرالمؤمنين(علیه السلام) بودند گفتند: ما با نماز شبخوانها و قاريان قرآن نمي جنگيم.
خلاصه؛ روح قرآن را كنار زدند و جسم قرآن را چسبيدند و گفتند: «حَسْبُنا كِتابُ اللهِ» ما هستيم و كتاب الله؛ مرجع مطاع ما، خود قرآن است و بس.
لذا مولا(علیه السلام) به ابن عبّاس مي فرمود: وقتي با خوارج نهروان صحبت مي كني:
(لا تُخاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإنَّ الْقُرْآنَ حَمّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ).
(با آنها به آيات قرآن استدلال نكن. زيرا قرآن كلّيّاتي دو پهلو و چند پهلو دارد، تو ميگويي و آنها ميگويند).
هر آيه به چند معني ممكن است تفسير شود. تو معنايي را از آيه مي گيري و آنها معناي ديگري را و سخن به درازا ميكشد و نتيجه بخش نميشود.
(وَلكِنْ حاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ).
(با بيان پيامبر كه نصّ است با آنها صحبت كن).
بگو همان پيامبر كه قرآن را آورده و قرآن هم بيان او را حجّت دانسته و او را به عنوان «اهل الذّكر»مرجع مردم معرّفي كرده و فرموده است:
(... فَاسْئَلُوا أهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ سورهي نحل، آيهي ۴۳
(هر چه را كه نميدانيد از داناي آن بپرسيد).
آري همان پيامبر فرموده است:«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ»؛ وقتي بيان پيامبر را به ميان آوردي:
(فَإنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْها مَحِيصاً). نهجالبلاغهي فيض، نامهي ۷۷
(چارهاي نمي بينند جز اينكه بپذيرند).
▪️ کتاب امام علی علیه السلام حقیقت ایمان ؛فضیلت پنهان
مدرسه مجازی قرآن و عترت || عضو شوید👇
@kanoonquranandetrat