موقع پرو لباس مجلسی، یواشکی بهم گفت : هنوز ! تا بپسندی بر‌می‌گردم . رفت و با سینی آب هویچ بستنی برگشت . برای همه خریده بود جز خودش . گفت میل ندارم . وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که گرفته است . ازش پرسیدم : حالا چرا امروز ؟ گفت : می‌خواستم گرهی تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم . دلتنگ کربلا ╭┅────────┅╮ 🕌@deltangekarbalaa_3 ╰┅────────┅╯