#شعر_کودکانه
🌸 یاد خدا
يه روز دلم گرفته بود
كنج اتاق نشستم
با دلی پر ز غصه
زانو بغل گرفتم
اشكای دونه دونه
می ريخت به روی گونه
دلم كه بي قرار بود
هی می گرفت بهونه
رفتم وضو گرفتم
رو به خدا نشستم
گفتم خدا ، مهربونی
درد منو تو ميدونی
از غصه ها بكن رها
اين دل بی تاب مرا
دلم كه بيقرار بود
ميون سينه لرزيد
از اون بالا بالاها
نوری به قلبم تابيد
اندوه و بيقراری
پا به فرار گذاشتند
به جاش اميد و شادی
تو قلبم پا گذاشتند
ياد خدا به دلها
اميد ميده با شادی
با ياد اون مهربون
از رنج و غم، آزادی
https://eitaa.com/kardaste