❁﷽❁ (علیه السلام) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامیِ گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستانِ خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است 1 قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم سخت است چگونه بنویسم محنت را آتش زده این زهر تمام بدنت را روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود، آی، امام مجتبی آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر .... از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2 آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه می‌کشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید. من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند آه، در وسط کوچه تو را میزدند مادر جان کاش به جای تو مرا میزدند آی مادر..... یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید نمک به زخم دل درد پرورم نزنید در این مدینه همینجا سر مرا ببرید غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم ━━━━━━─────── ✍ 1 شاعر:حسن کردی ✍2شاعر: امیر علوی ━━━━━━─────── ع