#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد
▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد
▪️سیزده بار زمین مقدم او بوسیده
▪️دود اسپند بلنداست و خبر پیچیده
*چه خبره؟*
▪️شیر بی واهمه تا مرز جنون می آید
▪️قاسم بن الحسن از خیمه برون می آید
▪️می رود با رجزش از پدرش یاد کند
▪️می رود کرب و بلا را حسن آباد کند
*چه رجزی خوند؟
▪️إن تُنكـرونی فأنـا ابـن الحـسن
▪️سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن
▪️مثل عباس که دور و بر مولا کم نیست
▪️قاسمی هست حسین بن علی تنها نیست
▪️همه دیدند به دستش شده شمشیر بلند
▪️می شد از گوشه خیمه دم تکبیر بلند
▪️میزند ضربه همه از روی زین می افتند
▪️ازرق است و پسرانی که زمین می افتند
▪️پهلوانی است سراسیمه فقط می آید
▪️دید این ازرق شامی است وسط می آید
چارتا پسراشو دورش حلقه کرد با چه تبختری داره می آید
▪️چه می آید سر این طفل،خدا می داند
▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند
▪️حربه ای زد به عدو تا که سر او چرخید
▪️وسط دشت چنان نعره حیدر پیچید
▪️و اذا زلزلت الارض بلا نازل کرد
▪️ازرق و چهار پسر را به درک واصل کرد
▪️این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد
▪️بعد اکبر خودمانیم چه طوفانی کرد
دیدن اینجوری حریفش نمیشن،یه عده رو عمرسعد اجیر کرده بود؛برا ساعت مبادا،اینا نگه داشته بود به عنوان تیر آخر ازشون استفاده کنه،اگه می دید جنگ تن به تن باشمشیر و نیزه جواب نمیده سنگ اندازا رو صدا میزد
▪️تیغ ها قاتل آن جسم نحیفش نشدند
▪️پهلوانان عرب نیز حریفش نشدند
▪️آخرش دست به آن قائده جنگ زدند
▪️تاکه میشد به تن بی زرهش سنگ زدند
▪️چه می آید سر این طفل خدا می داند
▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند
وقت گذشته
دلتم آماده است برم قسمت آخر
▪️قسمت آخر جنگ است خدا رحم کند
▪️دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند
اینقدر این آقا زاده خشکل بود،
که نوشتند کأنّه فَلقَةُ قَمَر
انگار یه ماه پاره داره میاد میدون،
خوب چیکارکردند با این صورت زیبا
▪️سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم
▪️نیزه ای آمد و زیبایی او ریخت به هم
بعضیا گفتن یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد
"فَوَقَعَ الغُلام لِوَجهِه"
دیدند این آقازاده با صورت به زمین افتاد ...
خوب تصور کن،
اینقده دورش حلقه زدند،
ابی عبدالله دید یه نقطه پر از گرد و خاکه
"سراسیمه خودشو رساند چه خبره اینجا؟سواره ها دورش کردند ...
حسین ....
نه نه ، یه حسین بگو به این انگیزه،صدای این نوجوون سیزده ساله در نمی اومد
اگرچه گفت یاعَمّاه
اما از زیر سم مرکب ها،
از اون هیاهو صدا نمیدونم میرسید یا نه؟؟؟
تو یه حسین بگو صدای این یتیم به امام حسین برسه ...
حسین ....
رسمه تو مراسم قاسم مجلس رو گل بارون میکنن ...
امشب خیلی جاها گل اینجای روضه که میشه گل میریزند،اما بگم کربلا چی شد؟
▪️جای گل هر چقدر تیغ به بازوش زدند
▪️گفت یا فاطمه و نیزه به پهلوش زدند
بقیه اش بمونه ابی عبدالله از این ازدحام ، از این حمله دسته جمعی بلافاصله خودشو رسوند؛
مهلت نمیداد، چون میدونست اینجا اگه یه لحظه تعلل کنه بدن رو قطعه قطعه میکنند،
به میمنه و میسره شمشیر میزد
بلکه دور بدن قاسم رو خلوت کنند،
حمیدبن مسلم میگه من اونجا بودم تا گردوخاک فروکش کرد،
تو همون گردوغبار دیدم حسین اومده بالا سر قاسم
"فَوَقَعَ صَدرَه عَلی صَدرِه،
این سینه اش رو گذاشت رو سینه قاسم،
اما دیدند این یتیم داره پاهاشو رو زمین میکشه...
آی حسین ...
====================
✍ حجتالاسلام میرزامحمدی