هدایت شده از طریق عرفان
🔺علامه طهرانی میفرمودند روزی با شیخ آقا بزرگ طهرانی بر سر قبور نشسته بودیم پس‌ از آنکه‌ برخاستیم‌ و براه‌ افتادیم‌ در راه‌ فرمود: من‌ طفل‌ بودم‌ و منزل ما در طهران‌، پامنار بود، و چند روز بود که‌ مادر بزرگ‌ من‌ یعنی‌ مادر پدر من‌ از دنیا رفته‌ بود و مجالس‌ ترحیم‌ برقرار شده‌ و خاتمه‌ یافته‌ بود. یک‌ روز مادر من‌ در منزل"شیخ‌ آقا بزرگ‌ طهرانی"‌ آلبالو پلو پخته‌ بود. هنگام‌ ظهر یک‌ سائلی‌ در کوچه‌ سؤال‌ میکرد و مادر هم‌ که‌ در مطبخ‌ مشغول‌ طبخ‌ بود صدای‌ سائل‌ را شنید و برای‌ خیرات‌ به‌ روح‌ مادر بزرگ‌ من‌ که‌ مادر شوهرش‌ بوده‌ و تازه‌ از دنیا رحلت‌ کرده‌ بود میخواهد مقداری‌ از غذا به‌ سائل‌ بدهد ولی‌ ظرف‌ تمیز در دسترس‌ نبوده‌، به‌ عجله‌ برای‌ آنکه‌ سائل‌ از در منزل‌ ردّ نشود مقداری‌ از آن‌ آلبالو پلو را در طاس‌ حمّام‌ که‌ در دسترس‌ بود ریخته‌ و به‌ سائل‌ میدهد، و از این‌ موضوع‌ کسی‌ خبر نداشت‌. نیمه‌ شب‌ پدر من‌ از خواب‌ بیدار شده‌ و مادر مرا بیدار کرد و گفت‌: امروز چکار کردی‌ ؟ چکار کردی‌ ؟ مادرم‌ گفت‌: نمی‌دانم‌ پدرم‌ گفت‌: الآن‌ مادرم‌ را در خواب‌ دیدم‌ و بمن‌ گفت‌: من‌ از عروس‌ خودم‌ گله‌ دارم‌، امروز آبروی‌ مرا در نزد مردگان‌ برد؛ غذای‌ مرا در طاس‌• حمّام‌ فرستاد. تو چکار کرده‌ای ‌؟ مادرم‌ می‌گفت‌: هر چه‌ فکر کردم‌ چیزی‌ بنظر نیامد، ناگهان‌ متوجّه‌ شدم‌ که‌ این‌ آلبالو پلو را به‌ سائل‌ داده ام چون‌ به‌ قصد هدیّه‌ برای‌ روح‌ تازه‌ گذشته‌ داده‌ام‌ و در آن‌ عالم‌ غذای‌ آن‌ مرحومه‌ بوده‌ است‌، چون‌ بصورت‌ نامطلوبی‌ به‌ سائل‌ داده‌ شده‌ است‌، به‌ همان‌ طریق‌ آنرا در عالم‌ ملکوت‌ برای‌ مادر شوهرم‌ برده‌اند و او از این‌ کار گله‌مند است‌. آری‌، او شِکوه‌ دارد که‌ چرا غذای‌ مرا که‌ صورت‌ مُلکی‌اش‌ آلبالو پلو به‌ سائل‌ است‌ و صورت‌ ملکوتی‌اش‌ یک‌ طبق‌ نور است‌ که‌ برای‌ روان‌ متوفّی‌ میبرند، در طاس‌ حمّام‌ ریخته‌! و اهانت‌ به‌ سائل‌، اهانت‌ به‌ روح‌ متوفّی‌ بوده‌ است‌. @tareagheerfan