الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی، مستی ایشان فانی است و از من باقی.
مست تو ام از جُرعه و جام آزادم
مُرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی
ورنه من ازین هر دو مقام آزادم
از کوچه پس کوچههای دمشق تا خیابانهای پر از خاطره حلب، از نبل و الزهراء تا بیابانهای تدمر، از ساحل فرات در دیرالزور تا ساحل دجله در بغداد، از درهای بسته آمرلی تا دیوارهای برافراشته بلد و تا هر کجا ما بلد هستیم، جای پای تو پیداست هر چند در یافتن اسرار این حضور اصرار کردن سخت است... آنچه از این کوچه و خیابان مانده، آنچه از این خاطرات بر ما خوانده شده، همه چیز در گذر زمان انگار گذشته است اما ما همه بندهایم و در بند بندگی تو هیچ بندی نداریم.... در بندگی تمامیم که اینگونه خالصانه قد به قیام در برابر دشمنان برافراشتیم، ما عارفانه به سمت شهادت حرکت کردیم و....