بیان امام از شهادت و توصیه خواهرشان به صبر ☑️ طبری از حضرت علی بن الحسین نقل می کند که من در آن شبی که پدرم صبح آن به شهادت رسید (شب عاشورا) نشسته بودم و عمه ام زینب پیش من بود و پرستاری می کرد که پدرم جدا از یارانش به خیمه خود رفت و در حالی که حوی غلام آزاد شده ابوذر غفاری نزد او بود و شمشیرش را اصلاح و آماده می کرد به ترنم ابیات زیر پرداخت : ▪️یا دهر اف لک من خلیلی ... ای روزگار اف بر تو باد که صبحگاهان و شامگاهان بسیاری از هواخواهان و یاران را می کشی .... نقل می کند امام دو یا سه بار آن را تکرار کرد و من آن را دریافتم و منظورش را فهمیدم و گریه راه گلویم را بست ولی اشکم را نگه داشتم و خاموش ماندم و فهمیدم که بلا نازل شده است. 🍂اما عمه ام نیز آن چه من شنیدم را شنید و چون زن بود و زنان نازک دل و بی تابند نتوانست خویشتن داری کند و ناگهان از جا پرید و دامن کشان و سر برهنه به سوی برادر دوید و گفت وای بر من کاش مرده بودم😭 امروز گویا مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن ازدنیا رفته اند! ای جانشین گذشته و ای پناه بازمانده. 🥀امام حسین به او نگاه کرد و فرمود ای خواهرم شیطان صبرت را نرباید! زینب گفت پدر و مادرم به فدایت ای اباعبدالله کشته شدن را انتخاب کردی جانم فدای تو باد. امام اندوه خویش را فرو برد و دیدگانش به اشک نشست زینب فرمود وای بر من آیا به ظلم و زور کشته می شوی ؟ این برایم سخت تر است سپس به صورتش لطمه زد 😭 و گریبان چاک کرد و بیهوش به زمین افتاد... 📓مقتل الحسین ص 117