💢
تمدن غرب ، تمدن اسراف و تبذیر
✍شهید سید مرتضی
#آوینی
علامهی شهید
#مطهری(ره) در کتاب «جامعه و تاریخ» بعد از بیان این حقیقت که «اصل تقدم ماده بر روح و تقدم جسم بر روان و اصالت نداشتن نیروهای روانی و ارزشهای روحی و معنوی، از اصول اساسی ماتریالیسم فلسفی است» و رئالیسم که روش فلسفی اسلام است بالعکس به روح و نیروها و نیازهای آن اصالت میدهد، میفرمایند:
انسان لااقل در وجود اجتماعی خویش، دوگونه نیاز دارد. نیازهای مادی از قبیل نیاز به نان و آب و مسکن و جامه و دوا و امثال اینها. نیازهای معنوی از قبیل نیاز به تحصیل دانش و ادبیات و هنر و تفکرات فلسفی و ایمان... سخن در اولویت و تقدم این نیازها است که کدامیک بر دیگری تقدم دارد؟... نظریهی تقدم نیازهای مادی بر آن است که نیازهای مادی اولویت و تقدم دارند و این اولویت و تقدم تنها در این جهت نیست که انسان در درجهی اول در پی تأمین نیازهای مادی است و آنگاه که این نیازها تأمین شد به تأمین نیازهای معنوی میپردازد بلکه خاستگاه نیازهای معنوی، نیازهای مادی است و نیازهای مادی سرچشمهی نیازهای معنوی است.
نقطهی مقابل این نظریه، نظریهی اصالت نیازهای معنوی است. طبق این نظریه هر چند در فرد انسان نیازهای مادی از نظر زمانی زودتر جوانه میزند و خود را نشان میدهد، چنانکه از حال کودک پیداست که از آغاز تولد در جستجوی شیر و پستان مادر است، ولی بهتدریج نیازهای معنوی که در سرشت انسان نهفته است میشکفند، به طوری که در سنین رشد و کمال انسان نیازهای مادی خویش را فدای نیازهای معنوی میکند. به تعبیر دیگر: لذتهای معنوی در انسان هم اصیل است و هم نیرومندتر از لذتها و جاذبههای مادی.
بشر در تمام طول تاریخ از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده و بهراستی جای این سؤال وجود دارد که چرا بعد از هزارها سال زندگی بر کرهی زمین، بشر در قرن هیجدهم میلادی پای در عصر تمدن صنعتی میگذارد؟ چرا؟ آیا در قرون گذشته بشر به تأمین نیازهای مادی و غرایز حیوانی وجود خویش اهمیتی نمیداده است؟ چطور ممکن است؟ مگر اعتقاد عام بشر امروز در مغرب زمین بر این نیست که انسان ـ معاذالله ـ از نسل میمون است؟ اگر این نظریه را بپذیریم، لاجرم غرایز حیوانی و نیازهای مادی بشر در گذشته از شدت و حدت بیشتری برخوردار بوده است.
جواب این است که بشر همواره از نیازهای مادی و غرایز حیوانی برخوردار بوده، اما آنچه که در قرون اخیر در این زمینه رخ داده است، از دو جهت با همهی تاریخ تفاوت و تباین دارد:
١. هرگز بشر برای حیوانیت و نیازهای مادی وجود خویش قائل به اصالت نبوده است.
٢. بشر امروز در مغرب زمین، در برابر ارضای شهوات و تبعیت از اهوای خویش هیچگونه محدودیت اخلاقی یا مقیدات مذهبی نمیشناسد.
شکی نیست که با توجه به محدودیت منابع، ادامهی توسعهی صنعتی و اقتصادی قطب استکباری جهان تنها در صورتی ممکن است که آن نیمهی دیگر جهان در فقر و گرسنگی مطلق زندگی کنند، و به قول شوماخر، با یک ملاحظهی ساده درمییابیم که رشد نامحدود مادی در یک جهان محدود امری محال است. بحث تفصیلی در اطراف این مهم را به مباحث مربوط به فقر و عدالت اجتماعی و مسئلهی گرسنگی وا میگذاریم.
در تمدن غرب قراردادهای اجتماعی ـ و به تعبیر خودشان قانون ـ جانشین اخلاق شده است و سعی بشر غربی در این است که با اصالت دادن به قوانین مدنی و مقررات اجتماعی از اخلاق مذهبی و شریعت بینیاز شود؛ یعنی به عبارت بهتر، جامعهای بسازد که در آن هیچ کس نیازی به خوببودن نداشته باشد، و در عین حال که هیچ کس التزام اخلاقی در برابر وجدان خویش ندارد، همه بتوانند بدون تجاوز به حقوق یکدیگر از حداکثر آزادی و ولنگاری برای ارضای شهوات حیوانی و تمتع از لذایذ مادی برخوردار باشند ـ و الحق بهترین نظام سیاسی که میتواند اهداف مذکور را تأمین کند، سیستم دموکراسی است.
📚بخشی از کتاب "توسعه و مبانی تمدن غرب" شهید آوینی
#غرب_شناسی
#مدرنیته_و_تاثیرات_آن
💥
مطالعه کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب به شدت توصیه می شود💥
✅ کشکول ناب حوزوی🔻
🔴
@kashkolenab