✳️حکایت سلطان ملکشاه سلجوقی
🍃✨چنان چه در اخبار آمده که: سلطان ملک شاه سلجوقی روزی بر کنار زنده رود (زاینده رود) شکار می کرد و زمانی از برای استراحت در مرغزاری(1) فرود آمد. از ملازمان(2) سلطان ملک شاه غلامی که حاجب خاص(3) بود، به دیهی در آمد، گاوی دید که در کنار جویی می چرید،
✨ بفرمود تا او را ذبح کردند و قدری گوشت از وی کباب کرد. و آن گاو از آن عجوزه ای(4) بود که معیشت او با چهار یتیم که داشت از شیر او حاصل می شد. چون عجوزه از آن واقعه خبردار شد، از خود بی خبر گشت، بیامد و بر سر پلی که گذرگاه سلطان بود، منتظر بنشست تا کوکبه ی دولت ملکشاهی رسید. برجست و عنان اسب او بگرفت، همان غلام که حاجب بود تازیانه برآورد و خواست که او را بزند و منع کند.
🌟سلطان گفت: بگذار که مظلوم و بیچاره می نماید تا بنگرم که تظلّم او چیست و داد او از دست کیست ؟ پس روی بر پیرزن آورد و گفت که: سخن گوی پیرزن به حکم آن که گفته اند مصرع: مظلوم دلیر باشد و چیره زبان، زبان بگشاد که: ای پسر ارسلان! اگر داد من به سر پل زنده رود ندهی، به عزت و جلال احدیت که بر سر پل صراط تا انتقام خود را از تو نستانم دست مخاصمت(5) از دامن تو کوتاه نکنم. نیک اندیشه کن که از این دو سر پل، کدام اختیار می کنی ؟ بیت:
انصاف خود و داد من امروز بده بدهی به از آن بود که بستانندت سلطان از مهابت این سخن پیاده شد و گفت: ای مادر! زنهار که من طاقت جواب آن پل ندارم، بگوی تا که بر تو ستم کرده است ؟ صورت حال باز نمای تا داد تو ازو بستانم. پیرزن گفت: ای ملک! همین غلام که به حضور تو تازیانه ی عقوبت(1) بر سر من کشید، چشمه ی عیش مرا مکدّر ساخته است و گاوی که معیشت من و یتیمان من از شیر او حاصل شدی، کشته است و کباب کرده.
🔆 ملک بفرمود تا غلام را سیاست کردند و عوض یک ماده گاو او، هفتاد ماده گاو از حلال تر وجهی بدو دادند. بعد از چندگاه که سلطان وفات کرد، پیرزن هنوز در حیات بود. نیم شبی بر سر قبر وی آمد و روی نیاز به قبله ی دعا آورده گفت: الهی! این بنده ی تو که در این خاک است، وقتی که من درمانده بودم، دست من بگرفت و حالا او درمانده است، تو به کرم خود دستگیری او کن. من بیچاره بودم، او با عاجزی مخلوقیت خویش بر من ببخشود، این زمان او درمانده و بیچاره است، تو با قوّت خالقیت خود بر وی ببخشا. یکی از جمله عبّاد، ملک شاه را در خواب دید،
💫پرسید که: خدا با تو چه کرد؟ فرمود که: اگر دعای پیرزن دادخواه به فریاد من نرسیدی، از چنگال عقاب عقوبت خلاصی ممکن نبودی.
🔆رکنی دیگر محافظت حکم الهی است، یعنی دادی که دهد، باید که مطابق احکام شرع باشد و در خشم و رضا جانب حق فرو نگذارد که حکم او بالای همه حکم ها است.
📚 اخلاق محسنی.كمال الدین حسین بن علی واعظ كاشفی سبزواری بیهقی ص:91
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉
@kashkolhaji
.