امام خامنه ای در ۳۱ خرداد ۱۳۷۲ در دیدار اعضای «ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر»: در شرع مقدّس اسلام، امر به معروف همان‌طور که می‌دانید سه مرحله دارد. یک مرحله، مرحله‌ی قلبی است. این را بد نیست این‌جا بگوییم که، بعضی می‌گویند «امر قلبی که امر و نهی نیست.» این، اشکالِ رایج و واضحی است و به نظر ما، اشکال ناواردی است. وقتی که شما گناه را می‌بینید، در مرحله‌ی امر قلبی و نهی قلبی، از شما می‌خواهند که در قلبتان دائماً حدیث نفس کنید که «لاتفعل! لاتفعل!» منتها شرایط اجازه نمی‌دهد که این «لاتفعل» از قلب شما به زبانتان برسد. این را می‌خواهند. یعنی می‌خواهند همان حالت علوّ و استعلایی که در آمر و ناهی وجود دارد، در قلب انسان هم باشد. وقتی که شما می‌بینید کسی معروفی را انجام نمی‌دهد، باید به او بگویید «اِفعَل! اِفعَل! اِفعَل!» در قلب هم، باید دائم این باشد و بجوشد. منتها وقتی این در انسان می‌جوشد؛ امّا شرایط نیست و نمی‌تواند بگوید، نمی‌گوید. اما این جوشش و تحوّل درونی و این امر و نهیِ درونی، باید باشد. بنابر این، صدقِ امر و نهی بر همان امر و نهی قلبی هم، صدق واقعی و حقیقی است؛ صدق مجازی نیست. منتها، امری است که به تحقّق خارجی نمی‌پیوندد. چون امر زبانی هم، اوّل از قلب شروع می‌شود. وقتی شما می‌گویید «اِفعَل»، اوّل قلبتان می‌گوید. منتها زبان، آلتِ بیانِ اراده است. آن اراده، منهای زبان، در قلب وجود دارد. این مرحله‌ی اوّل که از محل کلام خارج است و شما باید کاری کنید که همه‌ی مردم، لااقل این امر و نهیِ قلبی را داشته باشند. بعد می‌رسیم به مرحله‌ی زبانی. مسؤولیت شما، مسأله‌ی زبانی است. یعنی شما باید کاری کنید که امر و نهی زبانی که اگر تحقّق پیدا کند مهمترین عامل است و تأثیرش حتّی از جهادی که توپ و تفنگ و بمب اتم دارد، بیشتر است انجام گیرد. منتها مردم امتحان نمی‌کنند. باید یک بار امتحان کنند، تا ببینند. من عرض می‌کنم: دیگراز امریکا بالاتر، قدرتمندتر، مستکبرتر، طاغی‌تر؟! اگر همه‌ی مسلمانان عالم تصمیم بگیرند که ماهی یک بار به امریکا بگویند «نکن!»، همین، امریکا را می‌شکند. یعنی کاری که با بمب اتم نمی‌شود، با این اقدام می‌شود. کار زبانی، کار یدی هم نمی‌خواهد. همه‌ی مردم مسلمان، در تمام دنیای اسلام، مکلّفند. شما حالا این را بیاورید توی گناهانِ داخل جامعه: یک آقا حرکت خلافی انجام می‌دهد. کسی از پهلویش رد شود و همین قدر بگوید «آقا؛ این کار شما خلاف است. نکنید.» و رد شود برود. (عصبانیت هم لازم نیست. تهدید به عمل هم لازم نیست. جوانان ما دلشان می‌خواهد وقتی که ما گفتیم «امر به معروف کنید»، یک خنجر هم بدهیم دستشان؛ یک پارابلوم هم بدهیم. بگوییم: «آقا؛ اگر نشد، بزن!» در حالی که این زدن، یک کارِ دیگر است.) اگر همین کار انجام گیرد (یعنی شما بتوانید به مردم تفهیم کنید که اگر کار خلافی دیدند، بگویند «آقا نکن» و بروند)، کار بزرگی است. اگر ده نفر بگویند «نکن» و بروند، مگر کسی جرأت پیدا می‌کند که باز آن کارِ خلاف را بکند؟! این‌که می‌بینید وقتی شما دو بار، سه بار گفتید «نکن»، او عصبانی می‌شود، می‌آید یقه‌ی شما را می‌گیرد، پیداست که این ضربه، شکننده است. والّا اگر شکننده نبود، عصبانیت نداشت! می‌گفتی «نکن»؛ او هم نگاهی می‌کرد و محل نمی‌گذاشت. وقتی چند بار تکرار شد «نکن» او ناگهان می‌خواهد منفجر شود. خدای متعال، در زبان و در امر و نهی، این اثر را قرار داده است. ما چرا این حکمت الهی را درک نمی‌کنیم و حاضر نیستیم از این ابزار عظیم خدایی استفاده کنیم؟! باید استفاده کنند تا ببینند که می‌شود، یا نمی‌شود. خدای متعال که آن آیات امر به معروف را خلاف نفرموده است! همین گونه است روایتی که از نهج‌البلاغه خواندیم. واقعاً اگر عمل کنید، تمام قوام عدل و حق در عالم، برقرار می‌شود. اما مرحله‌ی سوم، همان است که ایشان اشاره کردند، و من دیروز آیین‌نامه‌اش را تصویب کردم و ابلاغ شد. آن آیین‌نامه، آیین‌نامه‌ی خوبی است. منتها، این کارِ شما نیست. کار بسیج است؛ که اگر در آیه‌ی «ولتکن منکم امّة» مِنْ را «مِنِ تبعیضیه» بگیریم، همان بعضند، که باید در همه‌ی مراحلش امر به معروف کنند؛ حتی در مرحله‌ی سومش، که مرحله‌ی ید است. آنها مرحله‌ی یدند. منتها در آیین‌نامه اضافه کردم: گروهی که مرحله‌ی سوم را انجام می‌دهند، موظّفند پشتیبانِ مرحله‌ی دومیها هم باشند. یعنی اگر کسی آمر و ناهی بود، سر و کارش به کلانتری نیفتد که به او اهانت کنند. یعنی این بسیجی برود با آن قوّه‌ی ضبط قضایی یا ضابطیّت قضایی که قانون به او داده است، از آن شخص حمایت کند. بنابراین، سه مرحله‌ای را که وجود دارد، شما باید احیا کنید و عمده هم مرحله‌ی دوم است. اساس قضیه، مرحله‌ی دوم است. از همه مؤثّرتر، مرحله دوم است که می‌تواند همه‌ی اوضاع و احوال را به کل منقلب کند. ❣ @kashkool