کشکول‌‌وار
✔️سفرنامۀ توصیفی- تصویریِ سرزمین وحی (بخش ۳۲ اُم) 🕋 و اکنون مزدلفه؛ مشعرالحرام؛ صحرای مشعر یا صحرای
5.18M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
✔️سفرنامۀ توصیفی- تصویریِ سرزمین وحی (بخش ۳۳ اُم) 🕋 شبی در مشعرالحرام یا مُزدَلِفِه! ▪️همچنان ره می‌سپردیم و در حسرت‌ کاروان‌هایی که مستقر شده بودند تا این‌که سرانجام درکنار مردمانی دیگر از کشورمان، کاروان اهل سنت مریوان مستقر شدیم. ▪️لختی که از استقرارمان‌ گذشت و گردوغبارها خوابید و از جوگیری و شوق پیداکردن‌ جای استقرار بیرون آمدیم، متوجه شدیم که در دهانۀ《دوراة المیاه لرّجال》ساکن شده‌ایم. ولی باز هم شکر که《لنساء》نبود. پس عجیب نبود که زود جا گیرمان آمده بود!! ▪️سعودیان، از پیش، اغلبِ سطح صحرا را با فرش‌های حدوداً ۲×۳ و بازهم چینی!!پوشانده بودند که کمک مناسبی برای استقرارحاجیان بود؛ اگرچه فرشی نصیب من نشد و به تکه‌پارچۀ چینی! اهدایی شاه‌سلمان قناعت کردم. ▪️خداراشکر این صحرا نه موری داشت،نه ماری،نه ملخی و ما که درست‌ چسبیده به《دورةالمیاه(توالت)》مستقربودیم، نه مگسی دیدیم و نه پشه‌ای. ▪️می‌دانید که فرصت شکار(حتی مور و ملخ)در ایامی خاص از حاجیان سلب شده و حتی دیه برایش مقررشده، شخصاًغیراز ملخ، آن هم درصحن و سرای کعبه و ایضا مدینه، که برخی پایمال حجاج شده بودند و برخی دیگر فراری، شکاری ندیدم که احرام‌ را بخراشد و نقض کند.مگر دو مگسکی درهتل؛ یکی در لابی و دیگری در اتاقمان. ▪️می‌دانستیم که مهلت ما درمشعر بلندنیست و باید پس از اذان و برپاداشتن نمازصبح به طرف چادرهای منا برای بیتوته درآن سرزمین راه بیافتیم. ▪️پس هر آن، بودن در مشعرالحرام را باید غنیمت می‌شمردیم. امیدوار به فضل و کرم الهی درحال سپری کردن شب بودیم. ═━⊰⊰❀🕊️🕋🕊️❀⊱⊱━═ 💠کشکول‌وار؛کانالی‌همگانی ‌‌🌸🍃 ‌‌@kashkoolvar