می شود. این یک‌نگاه ملکولی به یک‌پدیده اللهی ست. استعمار. دیداری. استعمار دیداری. استعمار دیداری. من این دختر را دوست دارم. اختیار من به دوست داشتنش از چشم به آن حقیقتی هست که هست وکه عقل تایید و دل انجام می دهد. پس اگر کسی چهره خود را زیبا کند چشم‌استعمار چه چیزی گشته. چشم استعمار شنیده می گردد. مثال. فلان کس خیلی قشنگه. خونه نفر خیلی با کلاسه. از چنین حرف ها که تشویق باعث شده که چشم در استعمار گوش وعقل قرار بگیرد. بودن یک‌پوستر قشنگ . بودن یک فیلم با بازیگریه یک دختر قشنگ‌باعث می شود که من درراه چشم‌حقیقی نباشم بلکه چشم حقیقی استعمار شده یا فریب داده شده ی چشم غیر حقیقی که تصاویر قشنگ‌وفیلم‌هستند قرار بگیرد. استعمار خوراک واقتصاد‌ خوراک واقتصاد نیز استعمار می گردد وقتی تصویر که فیلم وعکس است چیزی را به من نشان بدهد که دوست دارد منوهم‌ان چیز را دوست دارم پس من هیچ اختیاری از خود ندارم بلکه اختیار من اختیار اوست ومنواستعمار چشم وصحبت و دوست داشتن او شده ام. استعمار اقتصاد. دنیا جای تجارت است حال تجارتی که هیچ اختیاری شخص نداشته باشد ان تجارت استعمار است. خوراک در استعمار اقتصاد است . چشم در استعمار اقتصاد است. دل در استعمار اقتصاد است. اقتصاد استعمار می کند هم‌بخش اجتماعی وهم‌بخش اختیاری انسانی را. واین اقتصاد اختیار انسان ها را می گیرد. واستعمار سیاست شیطان است. ما می توانیم به چه‌معنیست یک‌کلمه به معنی حقیقی یعنی اختیار تام چه خودم چه خودمان. استعمار زبان. استعمار زبان. استعمار زبان استعماریست که‌گاه اسیر فرهنگ وعلومی کشوری می گردد. زبان انگلیسی یک زبان استعماریست. زیرا علوم اوباعث شده نیز زبان را یاد بگیریم واستعمار اوشویم .پیشرفت وفرهنگ یک وسیله ی برای استعمار زبان غربی ست استعمار ذهن. استعمار ذهن. تمام‌اجزای می توانند به نقطه ای جمع شوند که نامش ذهن‌است. ذهن خاطره ایست از هر صدا. هر دیداری . هر دوست داشتن . هر بو ییدن یا بو کردن وهر خوردن وهر اقتصاد یا جسم عملی. پس با قرار گرفتن‌تمام‌اجزای بدن در مسیر استعمار.‌انسان یک ذهن استعمار زده ای دارد. که این ذهن انسان ها را در مسیر فرمان ها وهدف های شیطان حرکت می دهد. فرمان شیطانی که انسان ها رو دور از خداوند وانسانیت می کند. پس سیاست استعمار ... اقتصاد :"غربی وامریکایی واسراییلیست شنوایی :"وصوتی غربی وامریکایی واسراییلیست. دیداری ":"تصویری غربی وامریکایی واسراییلیست. بویایی:"' عطرها وبوهای ساختگی غربی وامریکایی واسراییلیست. خوراکی:"' زیر نظر استعمار امریکایی وغربی واسراییلیست. ودل:"""زیر استعمار امریکا وداستان های غربی وشرقی وجهان است. پوشاک؛؛: نیز زیر استعمار تجارت واقتصاد امریکا وغرب وجهان است . پس با داشتن این استعمارها ما استعماری ه یا شخصی هستیم که دراختیار شیطان هستیم واین اختیار مانیست بلکه اختیار شیطان است وما در اجبار ناخوداگاه هستیم. وما برده ی شیطان هستیم.. غرب زدگی یک فرهنگ‌استعماریست . یک اعتقاد است که غیر اللهیست. فرعون یک استعمار گر بود که انسان ها رو به برده کشوند.. یعنی قدرت اختیار مردم گرفته شد ومردم برده ی فرعون یا برده ی شخصی که حرف شیطان یا فکر شیطان یا اعتقاد شیطان را بودن قرار گرفتن. گاه این برده ها از بی ارزگی بود..گاه از مقام . گاه از پول . گاه از ترس. گاه از تشویق. گاه از تحقیر . گاه از فقر ومرگ.. این باعث شده بود انسان اختیاری در زمان فرعون وجود نداشته باشه‌ وخدا یک‌انسان اختیاری رو برای مردم اون دوره وزمان بفرسته که این ها رو از استعمار یا ظلم در بیاره. حالا خودتون‌توجه کنید که دنیای استعماری کجاست وچه کسی دور از استعمار است واوانسان است. توجه اینکه این ها یک‌مثال هستند ودنیای استعمار هزاران مثال است [ یعنی روح آدمی رو تسخیر ه خودش میکنه [ پس استعمار کوبنده تر از هر چیز است. تا وقتی استعمار باشد. معنای زندگی اختیاری گم‌است ونامفهوم [ کلمه ی نه شرقی ونه غربی . یک شعار انسانیست. یک شعار که نگوییم بلکه یک‌هدف ویک اختیار جامعه حساب می شود [: این کلمه یا شعاراختیار انسان را به نمایش می گذارد. [: استعمار اقتصاد بخشی اجتماعی وکلی ست [: این استعمار درون پرور وناخودآگاهی وخوداگاهی در رساندن به آرمان ها را نیز دنبال می کند [یعنی ما اختیارمون دادیم دست چشم ،گوشو ،زبانمون ای داد [ شخص بدون آنکه بداند چگونه به این مکان‌رسیده..اسیر ناخوداگاه اقتصاد شده است [ اره اختیار حقیقی رفته. اختیار حقیقی خود چشم خود حس ها بدن انجام‌می دن. نه محیط به او [: ما می توانیم‌ ایا یک‌شعار است..یا یک هدف یا یک اعتقاد [ ما کجای این دنیا هستیم آیا هر چه ما می فهمیم ومی دانیم درست است..یا هر چه هست درست است. ما کی هستیم؟؟؟؟ ؟ ؟؟ ؟ [: باشناخت اللهی انسان خود شناس می شود [: شناخت اللهی این نیست که خدا چه شکلی هست. شناخت اللهی این است. که بدانیم این‌نعمت خداست وچرا آفریده شده. چه ق