نام:شهید علیرضا عاصمی
تولد:1341
شهادت:1365
......
زندگینامه : علیرضا عاصمی (۱۳۴۱-۱۳۶۵)
سردار شهید علیرضا عاصمی در سال ۱۳۴۱ در کاشمر دیده به جهان گشود و سرانجام در ۱۳ دی ماه ۱۳۶۵ در باختران به شهادت رسید.
علیرضا عاصمی که بیش از 72 ماه در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خط شکن تا فرمانده ایفای نقش کرده است، دارای تخصص در گروه تخریب بوده و با چاپ کتابهایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش همرزمانش گامهایی به یادماندنی برداشته است. سردار شهید علیرضا عاصمی فرماندهی تخریب قرارگاههای خاتم کربلا و نجف را بر عهده داشت.
شهید عاصمی سرانجام در 13 دی ماه 1365 در سن 24 سالگی و در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود به همراه همرزمانش در حال خنثیسازی بمبهای فرو ریخته شده توسط هواپیماهای متجاوز عراقی در باختران به شهادت رسید. او هم اکنون در کنار آرامگاه شهید مدرس در جوار مزار برادر شهیدش در کاشمر آرمیده است.
پرویز اسماعیلی همرزم شهید عاصمی، احوال فرمانده تخریب در آستانه و زمان شهادت را اینگونه روایت میکند:
«علی عاصمی، برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچهها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و ۳ نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا ماموریتی را تمام کنند.
عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده میکرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدوداً ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا. این بمبها به منازل مردم میخورد و گاها عمل نمیکرد اما ... هفته پیش اکبر وعظ برای خنثی کردن یکی از همینها رفته بود که شهید شد.
علی، برای مراسم اکبر به تهران آمد، اما بقایای ماسوره همان بمب را همراه آورد و تا پاسی از شب، منزل ما مشغول بررسی آن بود. به نتیجه رسید و گفت: "سیستم انفجاری بمب، سه وضعیتی است. در اولین حالت با برخورد با زمین منفجر میگردد؛ در غیر این صورت پس از مدتی توقف در محل (با عمل یک تایمر مینیاتوری) منفجر خواهد شد و جمعیت بیشتری را خواهد کشت. و در غیر اینصورت؛ هر گونه تکانی به بمب باعث میگردد که ساچمه کوچک داخل بالشتک کائوچویی حرکت کرده و به فلز کوچک هادی جریان بخورد و با اتصال جریان الکتریکی، بمب عمل نماید".
علی افزود: "اکبر با شهادت خود راه جدیدی را در خنثیسازی این بمبها باز کرد، اما نباید شهید دیگری روی این بمبها بدهیم و ...."
بعد از ظهر شنبه ۱۳ دی ۱۳۶۵ علی عاصمی به همراه محسن گردن صراحی، داود پاکنژاد و احسان کشاورز در حال خنثی کردن یکی از همین بمبها دستهجمعی پرواز کردند. تقریبا چیزی از پیکر پاکشان هم در این دنیا نماند».
فرازی از نامه شهید عاصمی به این شرح است:
«مادر و پدر عزیزم مواظب باشید که امتحانات الهی، یکی پس از دیگری اجرا میشود و این ما هستیم که باید از خدا بخواهیم که لحظهای ما را به خودمان وا نگذارد. شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خودخواهی و خودبینیهای بعضی بکنم و با آمدن به جبهه از لجنزاری که بعضی سودجویان و فرصتطلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را در خوب خوردن و خوب زندگی کردن میدیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمیکند و معیار برتری، همان (ان اکرمکم عند الله اتقیکم) هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد، مسئله من و تو است که همه ما هستیم و ید واحد».