💢 در دین اجباری نیست 💢 ❇️ قرآن کریم بارها به توصیف دینداری مطلوب پرداخته و در این میان، بیشترین توجه را به نقش آزادی و اختیار در تحقق دین حنیف نشان داده است؛ این اهتمام تا جایی است که کتاب خدا مطلقاً هر نوع اجباری را در امور دینی منتفی می‌داند. (بقره، ۲۵۶) 🔺جایگاه دین قلب است (حجرات، ۱۴) و دل، هیچ تحمیلی را نمی‌پذیرد. لذا پاسخ پیامبران، هم به کسانی که مایل به پذیرش دعوت آنها نبودند (هود، ۲۸) و هم به زورگویانی که عقیدهٔ خود را بر آنها تحمیل می‌کردند این بود که: دین با اجبار سازگار نیست. (اعراف، ۸۸) 🔸پذیرش اختیاری بودن دین برای بسیاری از مؤمنان دشوار است و چه‌بسا از سر دلسوزی و خیرخواهی گمان می‌کنند مجبور کردن دیگران به مسیری که آنها را نجات می‌دهد به سود خودشان است. ولی قرآن با این توهم مبارزه می‌کند و به این دلواپسان می‌گوید اگر در اجبار دینی فایده و مصلحتی وجود داشت، خدا خودش به‌آسانی این کار را انجام می‌داد. (رعد، ۳۱ و یونس، ۹۹) 🔸اگر چه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هیچ‌گاه کسی را به دینداری الزام نکرد، ولی از آنجا که به‌شدت مشتاق ایمان آوردن مردم بود (کهف، ۶)، قرآن بارها به وی یادآور می‌شود که تو نگهبان و وکیل بر مردم نیستی (انعام، ۱۰۴ تا ۱۰۷) و نمی‌توانی کسی را به‌زور هدایت کنی (قصص، ۵۶)؛ بلکه وظیفهٔ تو فقط تذکر دادن (غاشیه، ۲۱ و ۲۲) و رساندن پیام خدا به مردم است (مائده، ۹۹) و پس از آشکار شدن مسیر هدایت و گمراهی (بقره، ۲۵۶) باید مردم را آزاد گذاشت تا خودشان انتخاب کنند. (کهف، ۲۹) 🔻البته این سخن، مجوّزی برای مخالفت با فرمان خدا نیست؛ بلکه به این معناست که ارادهٔ خداوند جبّار که همهٔ هستی تسلیم اوست (آل‌عمران، ۸۳) بر این تعلّق گرفته که سرنوشت نیک و بد انسان، تنها با انتخاب خودش رقم بخورد و رفتار اجباری دینی یا ضد دینی (نحل، ۱۰۶) بر این سرنوشت تأثیری نداشته باشد. ❇️ برخی می‌گویند اصل دین اختیاری است، ولی کسی که آن را پذیرفت باید اجبار به لوازمش را هم بپذیرد. گروهی نیز تصور می‌کنند از جمله وظایف یا اختیارات حکومت اسلامی این است که مقررات دینی را ولو با اجبار اجرا کند. این در حالی است که از نظر الزام اخلاقی یا عواقب اخروی هیچ تفاوتی میان اصل و فرع دین وجود ندارد و قرآن، اجرای احکام دین در جامعه را در صورتی ارزشمند و نشانهٔ ایمان می‌داند که خود مردم آن قانون را برگزیده و از صمیم دل تسلیمش باشند. (نساء، ۶۵)