هدایت شده از فرداد فلاح اتانکی
🔻یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و می رفت ، رسید به چراغ قرمز ... ترمز زد و ایستاد ... یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر الله اکــــبر… 🔻نه وقت اذان ظهر بود ، نه اذان مغرب! أشهد أن لا إله إلا الله… هرکی آقا مجید رو نمی شناخت ، غش غش می خندید و متلک می نداخت و هر کس هم که می شناخت ، مات و مبهوت نگاهش می کرد که ؛ این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟! 🔻خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ! چطور شد یهو ؟ حالت خوبه ؟! 🔻مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن. من دیدم تو روز روشن ، جلو چشم امام زمان علیه السلام داره گناه میشه ، به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره ! 🌺 # شهید_مجید_زین_الدین ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🛑 شهدا همگی با غیرت هستند . 💦 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 💦 🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲