همین طور که با هم میگشتیم و عکس میگرفتیم، من گفتم سید بیا یک عکس قشنگ از تو بگیرم که وقتی شهید شدی از همین عکس برای مراسمت استفاده کنند! او گفت خب چه کار کنیم که عکس جالب شود؟ گفتم بند حمایل من را ببند و چفیهام را روی دوشت بینداز و یک پرچم سبز هم دستت بگیر. بعد به سمت دوربین بیا که انگار هنگام حرکت این عکس از تو گرفته شده است. او همین کار را کرد و من عکسش را انداختم.
تابلوی نقاشی
دوربین ایشان فیلمهایش ۱۳۵ بود و موقع عکس انداختن نمیتوانستی متوجه شوی که عکسها چطور از آب درآمده است. تا مدتی ما هم نمیدانستیم که کیفیت و نوع عکسها چطور شده است. خلاصه آن روز سید هم یک عکس عین همان ژستی که من از او گرفته بودم، از من انداخت و رفتیم و با باقی بچهها هم عکس یادگاری گرفتیم.
ساعتی با هم بودیم و بعد سید از ما خداحافظی کرد تا به یگان خودش برود. او دوربین را داخل ساکش گذاشته و خودش همراه دیگر نیروها وارد عملیات محرم شده بود. در همین عملیات محرم سید اسماعیل تقاعدیان شهید شد و من هم که با یگان خودمان وارد عملیات شده بودم، مجروحیت سختی پیدا کردم. اصلاً خبر نداشتم که سید شهید شده است. بعد از شهادت سید اسماعیل، ساک و دوربینش را به خانواده ایشان تحویل داده بودند. خانواده هم عکسها را ظاهر میکنند و همان عکسی که من با بند حمایل و چفیه و پرچم از سید گرفتم، بسیار مورد توجهشان قرار میگیرد و از آن عکس در مراسم سید استفاده میکنند. همین طور عکس را به نقاشی به نام چوپانی داده بودند که در منطقه ما آدم شناخته شدهای بود. آقای چوپانی یک تابلوی نقاشی بزرگ در ابعاد یک و نیم در دو متر از همان عکس سید اسماعیل کشیده بود.
آخرین دیدار
بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم و به خانه برگشتم، متوجه شهادت سید اسماعیل شدم. یادم آمد روزی که به مقر ما آمده بود، همراه او رفتیم و با سید علی امیری و رضا شبچی که از دوستان و همشهریها بودند عکس یادگاری گرفتیم. سیدعلی و رضا روی نفربری بودند. الان همان عکس هم موجود است. سید اسماعیل آدم بسیار ساکتی بود. هر وقت کنارت میایستاد، آرام به حرفت گوش میکرد و لبخند میزد. هر کاری میکردیم، صرفاً دو، سه جمله حرف میزد. میگفتیم این همه ما حرف زدیم خب تو هم چیزی بگو، میخندید و باز ساکت بود. آن روز وقتی عکسها را انداختیم و سید رفت، بچهها میگفتند سید اسماعیل نوربالا میزند. منظورشان این بود که احتمال شهادتش است. واقعاً هم آن روز سید اسماعیل بوی شهادت میداد. این آخرین دیدار ما بود. او رفت و در عملیات محرم به قافله سرخ آقا اباعبدالله (ع) پیوست و کربلایی شد
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین_(ع)
╰➤ 🏴
@keramatmasjed1401