هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
جام جهانی در جوادیه ناشر:قدیانی نویسنده:داوود امیریان معرفی کتاب جام جهانی در جوادیه داستان چند نوجوان پایین شهری که به دنبال یک جای مناسب برای فوتبال های تابستان شان می گشتند که از قضا با پسر سفیر کانادا در ایران آشنا می شوند و مسابقه ای را در زمین خاکی محله شان ترتیب می دهند که این موضوع همین جا تمام نمیشود تیم های دیگری هم از کشورهای دیگر از راه می رسند مثل اسپانیا، ایتالیا، ژاپن و...چند تا از بچه های کارگر افغانی هم به این جمع اضافه می شوند و جام جهانی کوچکی در جوادیه پا می گیرد! کتاب جام جهانی در جوادیه به خاطر قوه شخصیت پردازی بالای نویسنده اش(داوود امیریان) توصیف عالی از فضای فوتبالی داستان دارد.. گزیده حالا همه ی اهل محل به سیاوش توجه می کردند. هرجا می رفت، در صف نان و مغازه و لبنیاتی، او را با انگشت به هم نشان می دادند و پچ پچ می کردند و سر تکان می دادند. سیاوش کم کم داشت از این وضعیت کلافه می شد. غروب بود، سیاوش و دوستانش در پارک گل بهار جلسه داشتند. همه نشسته بودند و چشم به دهان سیاوش دوخته بودند. سیاوش سرش را پایین انداخته بود و انگشتان دستش را توی موهای سرش فرو برده بود. یوسف گفت: «چی شده سیاوش! از چی می ترسی؟» سیاوش سر بلند کرد و گفت: «قضیه حسابی جدی شده. من اصلاً فکرش را نمی کردم این ُ طوری بشود.» محمدعلی دستی به موهای ژل زده اش کشید، تار موهای جلوی سرش را دور انگشت پیچ داد و خنده خنده گفت: «ناراحت نشو سیاوش، اما از قدیم گفته اند یک دیوانه سنگی تو چاه می اندازد و صد تا آدم عاقل را سر کار می گذارد!»