هدایت شده از  کتاب سرای فانوس شب
هادی فرز نوشته محمد رضا حداد پور جهرمی انتشارات حداد درباره ی کتاب  کتاب هادی فرز داستان پسری به نام هادی است. این پسر علی رقم تربیت در یک خانواده ی شهید ، اما راه مناسبی در پیش نگرفت و باندی تشکلیل داد. و از یک صرافی در شیراز سرقت کردند. نیروی انتظامی این باند را متلاشی کرد. همچنین هادی متواری شد.اما این پایان این داستان نبود.امام حسین ( ع ) برایش جور دیگری رقم زده بود… دیگر کتب و رمان های ایرانی … پسری که سرنوشت او را به سمت دیگری هدایت کرد.این رمان به علاقه مندان به رمان های ایرانی و داستان های مذهبی پیشنهاد میشود در بخشی از کتاب هادی فرز می خوانید هادی با صدای محکم و چشمهای پر از خون و خشم گفت : ببین ! عوضی اگه کسی پشت ماجرا ،بود دیگه لازم نبود تمام زندگی خودم و بابای علیلم و خواهر زبون بسته م رو بذارم پای هک کردن سیستم توی حرومزاده و ته وتوی همه چیت رو در بیارم! پس با کسی که الان آتشفشانه و کل زندگیش رو با اختیار خودش داده تا الان با تو چشم تو چشم باشه کل کل نکن! من چیزی برای از دست دادن ندارم. به اباالفضل کاری سرت می آرم که کسی تشخیصت نده!