ا❁﷽❁ا 📚همسر شهید بهشتی: همیشه من خوشحال بودم و می‌گفتم آقا من خیلی دلم می‌خواهد که شما بیشتر فعالیت کنید. ایشان می‌گفت خانم از حق شما گرفته می‌شود. ولی من می‌گفتم من خودم خوشم می‌آید که توی این راه‌ها بروید، ...، منزل که می‌آمد همیشه بحث بود و و مطالعه دور هم می‌نشستیم و روی یک کتابی، روی یک مطلبی با هم بحث می‌کردیم زندگی ما سرتاسر این بود. حساب این نبود که کسی بیاید دور هم جمع بشوند، دروغ بگویند، بخندند یا غیبت کنند، حتی حاضر نمی‌شد کوچکترین حرفی پشت سر همین بنی‌صدر یا دشمن‌های دیگرش بزند اگر کوچکترین حرفی هم زده می‌شد فورا ایشان ناراحت می‌شد اخم می‌کرد و می‌گفت حرف دیگر نداریم بزنیم! اگر حرفی نداریم برویم دنبال کار و . 💠💠💠 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran