ا❁﷽❁ا
#داستانک_مهدوی
📜حاکم بحرین بود و ناصبی.
وزیری داشت دشمنتر از خودش با اهلبیت.
روزی وزیر اناری به دستش داد.
رویش جملاتی حک شده بود خلاف عقاید شیعه.
طبیعی به نظر میرسید. بعید بود ساخته دست بشر باشد.
شیعیان را فراخواند. از آنها خواست جوابی بیایند؛ وگرنه مرگ درانتظارشان است.
شیعیان جمع شدند. سه روز مهلت داشتند.
سه نفر از پارسایان را انتخاب کردند برای توسل به امام زمان.
شب اول و دوم خبری نشد.
شب سوم محمد بن عیسى امام را دید. راه حل را شنید.
رفتند به خانه حاکم.
پرسید: جوابت چیست؟
محمد گفت: در خانه وزیر میگویم؛ یک راست رفت سراغ اتاق وزیر.
روی طاقچه یک کیسه سفید و یک قالب درست اندازه انار با همان جملهها.
پرسید: از کجا فهمیدی؟
محمد جواب داد: امامم گفت.
وزیرش را کشت و شیعه شد و شیعیان را گرامی داشت.
♻️برگرفته از:
📙 سرود سرخ انار
🛒
http://ketabejamkaran.ir/4373
📘📘📘📘📘
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran