🔰🔰 ❇️ برشی از کتاب قلعه حیوانات ✍نویسنده : جورج اورول 3⃣ بخش سوم 📌پیدا بود كه آقای پیل كینگتن قصد دارد لطیفه ای بگوید و قبلا هم آن را آماده كرده است. برای یك لحظه خودش چنان از لطیفه‌ای كه می خواست بگوید غرق لذت شد كه نتوانست آن را ادا كند. پس از آنكه چند بار نفسش بند آمد و غبغب‌های متعددش سرخ و كبود شد گفت: 🔸«اگر شما دردسر حیوانات طبقه‌ی پایین را دارید، برای ما دردسر مردم طبقه پایین مطرح است!» 📌از این متلك جمعیت به ولوله افتاد و آقای پیل‌كینگتن یك بار دیگر از «بابت كمی مقدار جیره، و طولانی بودنِ ساعات كار و بیكاره بار نیاوردن حیوانات در قلعه‌ی حیوانات به خوكان تبریك گفت. در خاتمه گفت: 🔸«حالا از حضار تقاضا دارم بایستند و گیلاس‌هایشان را پر كنند. همه به خاطر ترقی و تعالی قلعه‌ی حیوانات بنوشیم» 📌همه هورا كشیدند و پا كوبیدند. ناپلئون چنان به وجد آمد كه بلند شد و قبل از نوشیدن، گیلاسش را به گیلاس پیل كینگتن زد. 📌وقتی صداهای هوراها فروكش كرد ناپلئون كه هنوز سرپا بود اعلام كرد كه وی نیز چند كلمه برای گفتن دارد. مانند تمام نطق‌ها‌یش این بار نیز مختصر و مفید صحبت كرد. گفت، او نیز به سهم خود از سپری شدن دوران سوءتفاهمات مسرور است. 💢 به کتابخانه عمومی ایتا ( کتابیتا ) بپیوندید : 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c