به‌سختی شناختمش، حاجی! صورتش داغون شده بود. وقتی پیداش کردن زیر یه بوته گل محمدی بوده و همهٔ گل‌ها ریخته بوده روی تنش! اولش نتونستن بشناسنش حاجی. می‌دونی یعنی چی؟! ببین باهاش چی‌کار کردن که چهرش رو نشناختن! لامذهب‌ها تیر خلاص توی صورتش زدن. می‌گفتن از روی قد بلندش و لباسش که پاره شده بود و خودش دوخته بود و نوع لباسش که لباس فرمانده‌ها بود، متوجه شدیم که محسنه! ----------📘♡