عاشق شده بودم . عاشق یکی که هیچ صنمی با هم نداشتیم
او شیعه شیلیایی ساکن ایران بود و من سنی اهل غزه!
او در ایران درس می خواند من در غزه
می دانستم دیوانگی است. اما دوستش داشتم
نمی دانم چرا؟
اول ماجرا انگار مخدری بود که می خواستم درد و رنج غزه را از یادم ببرد.
امتحانی که شد تکلیف روزانه ام
چشم باز کردم دیدم شده نزدیک یک سال که معتادش شده ام ...
ناغافل عکس فرستاد با چمدان، از داخل فرودگاه.
قلبم مثل دُهُل دیوانه وار می زد. نوشته بود ((عروس خانم! دارم می آیم فلسطین !)) ...
برشی از کتاب
#تاوان_عاشقی📗
📚
@ketabkadeh_tasnim