✂️برشی از کتاب خیمه ماهتابی: من یک خیمه هستم؛ اما نه یک خیمه معمولی. کمی کنجکاو هستم و خیلی خیلی حواس‌جمع. نخی که با آن درست شدم به من قدرت‌های شگفت‌انگیزی داد. یکجور‌هایی شبیه آدم‌ها شدم. «خانم زینب» صاحبم، اسمم را گذاشت «ماهتابی». هر وقت اسم ماهتاب یادم می‌آمد، نخ‌هایم درخشان‌تر و براق‌تر می‌شدند، مثل ماهتابی که توی آسمان برق می‌زند و همه جا را پر از نور می‌کند. آماده‌اید داستان خانواده‌ای که با آن‌ها به سفر پرماجرایی رفتم را برایتان بگویم؟ ! شک ندارم خوشتان می‌آید. ــــــــــــــــــــــــــــ 📚🤍