. 2⃣قسمت دوم (خوشه های تاک) سال 1381 پدرم روستا را به حال خودش رها کرد و برای کار به شیراز رفت ، مادرم هم چند وقت بعد رفت پیش پدرم. من و برادرم در روستا ماندیم و مدتی در خانه عمویم زندگی کردیم . دوران دبیرستان را هم در  خوابگاه بودیم. درسم که تمام شد با برادرم راهی شیراز شدیم و چندسالی را کنار پدر و مادرم در آنجا زندگی کردیم. وضعیت شغلی پدرم در شیراز بد نبود خیلی از کارها را هم امتحان کرد اما شغل ثابت نداشت  حوالی سال 1394 فیلش یاد هندوستان کرد و به روستا برگشت. پدرم به کار کردن در روستا عادت داشت و برایش ماندن در شهر سخت بود دلش می خواست در محیط شغلی اش استقلال داشته باشد و برای خودش کار کند. .