در بخشی از کتاب بخون و بچین ۳ می‌خوانیم: یکی بود و یکی نبود به زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس دیگه ای نبود حسن کچل میون ده از صبح تا شب تو خونه بود واسه نرفتن سرکار همه ش پی بهونه بود می گفت ننه خوابم میاد بیدار بشم…