┄┅═══✼✼═══┅┄ 💠توی چشم زل زده بود و هر چه از دهانش در می آمد می گفت. بروجردی بهش سلام کرد سرباز ، عوض جواب سلام گفت: من تحمل سلام و جواب آدم کش رو ندارم. تو اومدی کردستان کشتار راه بندازی! خون اینهمه بی گناه گردن توئه. اصلا چی از جون مردم می خوای ⁉️ کی تورو گذاشته اینجا ... ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ دردش را می دانست. میدانست خسته است وماه هاست که به مرخصی نرفته... وازطرف دیگه بهترین دوستانش جلوی چشمانش پر پرشدند.😔 میفهمید منظوری ندارد. و اتفاقی که برایش افتاده، غیر قابل تحمل بوده ، سکوت کرده بود و لبخند می زد ... می خواست آرامش کند، که طرف جلوی چشم نیروهایش دستش را بالا برد و سیلی محکمی به صورت بروجردی زد‼️ خون خون بچه ها😠 را میخورد! خواستند باهاش درگیر شوند که بروجردی اجازه نداد، صورت جوان را بوسید و بردش سمت محراب🕌 گفت: من دعا میکنم، شما آمین بگید. خدایا به مقربان درگاهت اگر ما دچار اشتباه شدیم مارو هدایت کن🤲 اگر هم قابل هدایت نیستیم از میان بردار ...😭 ╔═•__⚬🍃🕊🍃⚬__•══╗ @khadem_astan ╚══•__⚬🍃🕊🍃⚬__•═╝