💠ملاقات با امام زمان(عج) ═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═ 🔰مرحومحجة الاسلام آقاىشيخعلى كاشانىفريدة الاسلاممیگويد:يك شب دراتاقپذيرائىمرحوم آيةاللّهكوهستانى دركوهستان مشغول نماز مغرب شدم، ديدم حضـــرت بقيّــة اللّه(ارواحنا فداه) تشريف آوردند ودرگوشه اتاق پشـت به قبله به نحــوى كه من در نمـــاز صـورت مباركشـــــان را مى ديـــدم نشستــــه اند. ✙من با خودم فكركردم كه اگر نماز را بشكنموعرضادب بهمحضرمقدّسشان بكنم شايد از اين عمل من، خوششان نيايد وقبل ازآنكه متوجّه ايشان بشوم تشريف ببرند، پس چــه بهتـر نمــازم را نشكنم كه اگر اراده فرموده باشند من با ايشان حرف بزنم،تا بعد از نماز صبر مى فرمايند. نماز را خواندم. در بين نمـاز بعضى از جمــلات را حضــرت با مـن مى گفتند، مخصوصــاً جملــه (يــا مَـــنْ لَــهُ الدُّنْيــا وَالْآخِـــرَة اِرْحَـــــمْ مَــنْ لَيْسَ لَـهُ الدُّنْيـا وَالْآخِرَة)كه درسجده آخـرچون باحــال بهترى میخواندم امـام هم آن رامكـرّر باتوجّه وحالبيشترىاداء میفرمـودند ولى به مجرّدى كه مىخواستم سلام نمـــاز را بدهــم حضــــرت ولــــى عصـــر (صلوات اللّه عليه) رفتند. 🔵شهيــــد هاشمــــى نـــژاد مى گويـد: شبىمرحوم استادم شيخ علىكاشانى فريدةالاسلام درايوان اطاق فوقانى كه درقم براى زندگى اجـاره كرده بوديم،رو به حياط منزل ايستاده بود و حضـــرت بقيـــة الله ارواحنـــا فــــداه را بـــا زيـــارت آل يـس زيــارت مى كرد وبا آن حضرت مناجات مى نمود. ☑️من هم در كنار او منقــل آتـش را براى كُرســى درســـت مى كـردم، يعنى آتش را باد مى زدم تا براى زير كرسى آماده شود. ناگهانديدم مرحـوماستاد تكانىخورد وحال توجّهاش،بيشتر شد وگريهاش شدّت كرد. من سرم رابالا كردم تا ببينم چه خبر است، با كمــال تعجّــب ديدم:حضرت بقيـة الله(عليه السلام)در ميان زمين وآسمانمقابل استادم ايستاده وبه او تبسّم مىكند ومن درآن تاريكى شب تمام خصوصيّـات قيافـــه و حتّـى رنگ لباس آن حضرت را مى ديدم. 🔘سپس سـرم را پائين انداختـم باز دو مرتبـــه وقتــى سرم را بالا كردم آن حضــــرت را با همـــان قيافـــه و همــان خصوصيّـات ديدم.بالأخره چندبار ايـن عمــل تكـرار شد ودر هر مرتبه جمـــال مقدّسآن حضرت رامشاهده میكـردم تا آنكه در مرتبه آخر كه سرم را پائيـن انداختم متوجّه شدم كه استـادم آرام گرفت.وقتى سرم رابالا كردم وبه طرف آن حضـرت نگـاه نمودم ديگر آن آقا را نديدم معلوم شدكه مناجـات استادم با رفتن آن حضــرت تمــام شده است. 🔸وقتــى مـن و استادم پس از ايــن جرياندرميان اطاق،زيركرسى نشسته بوديم،استادم بهگمان آنكه منچيـزى نديدهام مى خواست موضـوع را ازمن كتمــان كنند.من ابتــداء به او گفتــــم: استـــاد! شمــا آقـــــا را بـه چــه لباســـى مى ديديد؟ ✘اوبا تعجّب ازمن سؤال كرد وگفـت: مگــــــر تـــو آن حضــــــــرت را ديــــــدى؟! گفتم:بلى!با لباس راه راه وعمّامه ای سبز وقيافهاى جذّاب كه خالى دركنار صــــورت داشــت... و خلاصــه آنچـه از خصوصيّات در آن حضرت ديده بودم بهاو گفتم واومرا تصديق كردوتشويق نمــود وخوشحــال شـد كه من لياقـت ملاقات باآن امـاممعصومعليهالسلام را پيدا كرده ام. 📚منبع:کتاب ملاقات بـا امام زمان(عج) ─┅═༅═❥༅🥀༅❥═༅═┅─ ╔ ⃟🥀❥๑‌‌•~--------------- 🆔 @khademan_emamezaman