خانواده عباسی از همان سال ها و به مدد نقس قدسی امام (ره) جان تازه ای می گیرد . از جمله اینکه تصمیم می گیرند شغل پدر تغییر کند. آن زمان، غلام عباس در منزل شخصی به نام بيات کار می کند. بیات به همراه همسر و دخترش به مدت 4 سال عازم اروپا هستند به غلام عباس مي گويد كه بگذارند علي را با خودشان ببرند. ولي غلامعباس اجازه نمي دهد، حتي مي گويند مادرش را هم مي بريم ولي باز هم اجازه نمي دهد.
ممنوعیت الکاری از کارهای دولتی
غلامعباس از آنجا بیرون آمده، مغازه ای در گاراژی در دروازه غار می گیرد و قهوه خانه راه می اندازد. علي هم بعد از پایان درسش در مقطع سوم راهنمايي به کارخانه ایران ناسیونال (ایران خودرو) مي رود. او پسر قابل اعتمادی است و توانسته در کارش موفق باشد. از بد حادثه ساواک انگشت روی علی گذاشته و از او برای همکاری در سازمان دعوت می کند. او نمی پذیرد و بلافاصله از ايران خودرو اخراج و از کار در تمامی ارگان ها منع می شود و تحت نظر ساواک قرار می گیرد.گویا فعالیت های مبارزاتی علی هم از سال 1355 با چاپ، نشر و توزیع اعلامیه آغاز می شود.