شروع جنگ تحمیلی شور و هیجانی عجیب در دل این دو دوست ایجاد نمود. اما به علت كمی سن به آن ها اجازه حضور در جبهه های جنگ را نمی دادند. در نوروز سال 61 بود كه برای بازدید به همراه دوستان و اهل مسجد به جبهه مهاباد رفت. بعد از بازگشت دیگر طاقت نداشت. در فروردین همان سال به همراه رضا جهازی به جبهه كامیاران رفت بعد از 3 ماه برگشت و مشغول امتحانات شد و با موفقیت كامل آن را به پایان رساند و به كلاس سوم راهنمایی ارتقاء یافت و در اول تیرماه، بار دیگر عازم جبهه سومار گردید و در حمله مسلم ابن عقیل با رمز یا اباالفضل علیه السلام از ناحیه سر و گردن و صورت مجروح گردید. خبر شهادت همسنگر و هم پیمانش او را به شدت متاثر ساخت و دیگر تحمل ماندن را نداشت. پس از تلاش شدید مبنی بر رفتن به جبهه در 26 دی ماه عازم جبهه اندیمشك گردید. در حمله مقدماتی والفجر در منطقه فكه با اصابت تركش و تیر به دست و پا بخصوص بر روده و شكم او را به شدت زخمی ساخت و در اصفهان بستری گردید. طی 2 روز جراحت درد سختی را بر جان پذیرفت و در ساعت 30/2 دقیقه نیمه ‌شب جمعه 29 بهمن ماه  با جمله «السلام علیك یا اباعبدالله» به سوی معبود شتافت.