گاهی اوقات بحثی را با هم درباره شهادت مطرح میکردیم و برایم صحبت میکرد. چند تا دستنوشته در این زمینه دارد که میگوید زمانی که لحظه دل کندن برسد و بخواهم انتخاب کنم لحظهای درنگ نخواهم کرد و انتخابم را انجام میدهم. از ورود به صحنه عمل و نبرد باکی نداشت. در بخشی از وصیتنامهاش نوشته است: «شهادت آرزوی دیرینه من بوده و هست و زندگی در این دنیا را به امید شهادت شب را به روز و روز را به شب سر میکنم و اگر نبود شهادت و فدا شدن در راه آفریدگار و خالق هستی زندگی در این دنیا هیچ ارزشی برایم نداشت. معبودا مرا به خاطر خوبان درگاهت بپذیر، معبودا من هجرت کردم از شهر و دیارم به دیاری دیگر، فقط به عشقت، معبودا گناهانم را ببخش و این قربانی را بپذیر.»