#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان
دوستم نمیدانست که بارها خواب ابراهیم را دیده ام.نمیدانست خواب دیده ام ابراهیم رفته روی قلّه ی بلندی ایستاده و دارد برای من خانه ای سفید میسازد ،نمیدانست خواب دیده ام رفتم داخل ساختمانی سه طبقه ، رفتم طبقه ی سوم، دیده ام ابراهیم توی اتاق نشسته،دور تا دور هم خانم هایی چادر مشکی با روبنده نشسته اند.گفتم :"برادر همّت شما اینجا چیکار میکنی؟"
برگشت گفت:"برادر همّت اسم آن دنیای من بود، اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زید است."
#همسرشهید 💚