🍃 حضرت کریم
از غم، تصویری در ذهنم بود
که اگر بخواهم رنگش را بگویم، سیاه
طعمش، تلخ و قیافهاش: زشت.
برای همین هم بود که همیشه از غم فرار میکردم.
هیچ گاه به خاطرم نمیآید که غم را رفیق نشاط دانسته باشم.
در زندگیام این روزها اتّفاق جدیدی افتاده.
دوستم تصویری جدیدی از غم ساخته برایم.
غمی که سفید است مثل برف
شیرین است، حتّی بیشتر از عسل
زیباست به قدری که دوست ندارم لحظهای چشم از آن بگیرم.
هر چه قدر میخواهم این غم را از نشاط جدا ببینم، نمیشود.
غمگین بانشاط ندیده بودم
ولی با دوستی که تو نشانم دادی
غم و نشاط را دست در گردن یکدیگر دیدم و با همۀ وجودم لذّت بردم.
تازه میفهمم که راز بیحوصله بودنها، افسردگیها، تکراری شدن زندگی
همه در یک چیز است: بیبهره بودن از غم عشق تو.
من اگر با این دوستم همنشین نمیشدم
هیچ گاه به این راز پی نمیبردم.
امروز بزرگترین غم من در زندگی این است:
چرا از غم عشق تو محرومم.
من از بینشاط بودنم خستهام
تکرارهای زندگی افسردهام کرده.
غم عشق تو برایم از نان شب هم واجبتر شده.
آقا! من فقیرم و محتاجِ غم عشقت.
تو کریمی و اهل صدقه دادن.
کریم بهترینها را به فقیر میدهد.
بهتر از غم عشقت دیگر چیست؟
مرا ناامید نکن، دست خالی برنگردان
در کاسۀ نیازم جرعهای از غم عشقت را بریز!
شبت بخیر حضرت کریم!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯