خبر شهادت زمانی که خبر شهادتش را شنیدم مات و مبهوت بودم...  ناگاه آیه 156 – 157 سوره بقره در ذهنم تکرار شد الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‌ " (صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مى‌گويند ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مى‌گرديم."  " آنانند كه برايشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمت‌هايى است و همانها هدايت يافتگانند." تکرار این آیه تسکین دلم بود و آرام می شدم. باید به خاطر بچه ها خودم را نگه می داشتم و صبر می کردم. حسین خودش شهادت را دوست داشت و در وصیت نامه اش نوشته بود که به جای اینکه برای من گریه کنید برای امام حسین گریه کنید... مراسمش با شکوه بود . همیشه می گفت مادر مراسم هایی که در روستا می گیرند بدون سوز است. دوستانم در روضه به گونه ای گریه می کنند که گویا مادر خود را از دست داده اند. تشییع حسین با شکوه و پر از سوز و آه برای اباعبدالله بود. 🌱 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮ @khademinekoolebar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯