🌿خاطره ای ازشهید سردارسرلشگر احمد کاظمی
⬅️نیروهای ما درعملیات خیبر به دو منطقه حساس دشمن حمله کردند؛ یکی دجله ودیگری جزائر مجنون .جزایر مجنون در دست ما بود. در روز هفتم نبرد، احمد آقا فرزند حضرت امام (ره)، تلفنی پیام حضرت امام (ره) را به من دادند که به فرماندهان سپاه بگویید جزایر خیبر را باید حفظ کنند.
من به اولین کسی که بیسیم زدم «احمد کاظمی» بود چون او مهمترین خط جزیره جنوبی، یعنی سیل بند غربی را دراختیار داشت و روی آن سنگربندی کرده بود و دفاع میکرد. سیلبند میانی در اختیار شهید مهدی باکری و سیلبند شرقی در اختیار لشکر27 و برادرمان شهید همت بود. اگر سیلبند غربی سقوط میکرد، سیلبندهای میانی و شرقی هم قابل نگه داشتن نبودند. به محض اینکه احمد کاظمی پیام امام (ره) را از من شنید، گفت: چشم، چشم و اتفاقا چون خیال دشمن از دجله وطلائیه راحت شده بود، تمام آتشها ونیروهای خود را در جزایر خیبر متمرکز کرد و چندین شبانه روز به صورت مستمر به جزایر حمله میکرد وآتش میریخت ولی احمد کاظمی مقاومت کرد و پس از دو هفته مقاومت که به قرارگاه مرکزی برای ارائه گزارش آمدم، سر وصورتش خاک گرفته از دود آتش خمپاره وتوپها و بمباران سیاه شده و بسیار خسته و ژولیده بود. او را بغل کردم و بوسیدم وگفتم احمد، تو خیلی زحمت کشیدی.
⬅️ گفت: وقتی که پیام امام (ره) را به من دادید من هم نیروهایم را صدا زدم گفتم اینجا عاشوراست باید بههر قیمتی شده جزایر را حفظ کنیم و خودم هم رفتم خط مقدم و کنار رزمندگان جنگیدم .
📚روایت از محسن رضایی ، کتاب احمد –سید علی بنی لوحی
#راهیان_نور_مجازی
#خادمین_شهدا
⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️
🌐لینک کانال در ایتا
🆔️
@khademinekoolebar_sb_nimroz