ای شمع من بسوز که پروانه می رود
زین آستان، صاحب این خانه می رود
ای شهر جدِّ اَمجَد و والا تبار من
بنگر حسین چگونه از این خانه می رود
مادر به پای خیز و دعا کن به کاروان
موسای تو اگر چه دلیرانه می رود
مادر ببوس دیده ی گریان دخترم
نازش بکن رقیه به ویرانه می رود
بنگر به اکبرم که چه تعجیل می کند
عباس را ببین که چه مردانه می رود
ای باغبان دگر بنشین در عزای گل
فصل خزان رسیده و پروانه می رود