📑 بسم رب الشهدا و الصدیقین سید محمود شجاع و نترس بود. عمليات كربلای چهارشروع شده بود ، آتش و دود و خمپاره و انفجارهای وحشتاک امان مان را بریده بود ، از هر طرف بر روی سرمان آتش می بارید ، موقعيت خطرناک و لحظات سختی بود. تعدادی از بچه‌ها روحيه خودشان را از دست داده بودند ، هر لحظه ممكن بود محور به دست دشمن بيفتد. در همین بحبوحه ها سید را دیدم که خونسردی و شجاعت بی مثالش روحيه ی عجيبی به رزمنده ها داده بود. دو قبضه آر.پی.جی روی كولش گذاشته بود و در ميان حجم آتش و گلوله‌ها ، آر.پی.جی ها را به سمت دشمن پرتاب می کرد. بچه‌ ها با روحيه‌ ای كه از او گرفته بودند ، می گفتند : آقا سيد انگار بدن شما ضد گلوله است !؟ سيد هم با همان چهره ی آرام و دلنشین ، می خنديد و می گفت : همه چيز خواست خداست! برگی از خاطرات شهید سید محمود وقاری به همت کار گروه جمع آوری آثار و خاطرات تاریخ شفاهی شهدای شهرستان بافت